نمی دانم بس از مرگم چه خواهد شد،
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت،
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد،
گلویم سوتکی باشد ،
به دست کودکی گستاخ وبازیگوش و او
یکریز و بی در بی
دم گرم وچموشش را، در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد،
بدین سان بشکند دایم ،
(سکوت مرگبارم را)
یاهو
یه لطفی بکن زیر این شعرای قشنگ نام سراینده را هم بنویس مرسی
مثلا این مال دکتر علی شریعتی بود
بنویس